باغ شعرم پُر ز یاس و نسترن

در کنارش تک چناری بس کُهَن

باغ شعرم ، در مسیر پنجره

جاری اندر آن ، نوای زنجره

جیرجیرک ، شاعر ابیات آن

غالبا میهمان آن رنگین کمان

چشمه ای جاری در آن با زمزمه

بـانگ مرغــانش فکنده همهمه

یک طرف ، بانگ و نوای عندلیب

یک طرف قُمری بخواند بی شکیب

یک طرف مرغ شباهنگش به شب

می کند تا صبحگاهش ذکر ربّ

کرمک شبتاب ، مشعل دار آن

هر شبی که گشته مهتابش نهان

تیر ماهش ، بازگشت چلچله

از سفر ، با شوق و ناز و هلهله

در مسیر نهر آن ، آئینه ها

جملگی زینهار ده از کینه ها

باغ شعرم ، ردّ پای باغبان

بوده در گوشه کنار آن عیان

گه نسیمی می وزد از سوی کوه

گهگهی ، از مرغزار با شکوه

باغ شعرم بوده نزدیک خدا

لابه لای واژه هایش صد ندا

قاصدک ها قاصدان حُسن آن

سوی دلهای لطیف دوستان

باغ شعرم در مسیر راه دوست

واژه واژه ، بند بندش یاد اوست

روی شاخ هر درختش لانه‌ای

از هـــزار و قُمری مستانه ای

از کلاغ و سار و زاغ و دارکوب

هر یکی را بوده بانگی ناب و خوب

سایه ی ناب چـنارش جانفـــزا

کرده پُر ، بوی ریاحینش فضا

خیل سنجاقک ، چنان طیّاره ها

بر فرازش بوده چرخان و رها

باغ شعرم پُر ز انگورست و نور

گاه مدهوشت کند چون کوه طور

گاه ، همراه تو آید تا حَـــــرَم

آستان پُر ز راز ذوالکَـــــرَم

برگ اشجارش چو قرآن مبین

آیه ای هریک منقّش بر جبین

ریشه هاشان جانب قوس نزول

جملگی بنموده از خاکش وصول

ریشه ها از خاک فطرت مغتذی

شاخــه ها ، قـاری سبحــان الذی

ساقه هاشان عــازم قــوس صعود

در قنوتی سبز ، در غیب و شهود

باغ شعرم ، مهبط سبز غزل

هم قصیده ، مدح ذات لم یزل

هم رباعی ، هم دو بیتی ، مثنوی

قـــطعه و تـرجـــیع بند ِ معنوی

روی هر قافیه اش جای گُلی

در جوار هر گُلی ، هم بلبلی

شاپرک ها بر فراز هر غزل

می کنند پـرواز تـا روز ازل

هدهدش هر صبح با باد صبا

می کند پرواز ، تا مُلکِ سبا

بــاغ شعـــــرم مأمن کبکان نغــز

بانگشان شیداگر هر هوش و مغز



تاريخ : یکشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۴۰۱ | 15:52 | نویسنده : فرخ نریمانی گولک |